مؤدب ...
ادب، فقط احترام گذاشتن به غریبه ها و مردم کوچه و بازار نیست،
مؤدب کسی است که به آدمهای تکراری دور و برش، لبخند بزند و احترام بگذارد
وگرنه تنها میشود...
Code Center
ساده فکر کنید...
شرلوک هلمز با واتسون میرن بیرون شهر و تو چادر میخوابن،
نصفه های شب شرلوک هلمز واتسون رو بیدار می کنه میگه: به آسمون نگاه کن چی میبینی؟
واتسون: یه عالمه ستاره!
هولمز: از اینهمه ستاره چی می فهمی؟
واتسون: از چه نظر؟ ستاره شناسی؟ الهیات؟ فلسفه؟ از کدوم زاویه بگم؟ تو چی میفهمی؟
هولمز: احمق! چادرمونو دزدیدن
بعضی اوقات پیچیده فکر نکنید ، ساده فکر کنید !
Code Center
زن بودن با خیال راحت...
بچه سرزمین من...
این بچه سرزمیـن من است ...
نیازندارد لباس مارک دار بپوشد...
همینطوری خوشتیپ ترین بچه دنیاست ...
Code Center
قضاوت مردم...
دختری 15 ساله ، نوزادی 1 ساله به بغل داشت... مردم زیرلب بهش میگفتن فاحشه!
، اما هیچ کس نمیدونست که به این دختر در 13 سالگی تجاوز شده بود...!
پسری 23 ساله رو مردم تنبل چاقالوصداش میکردن
، اما هیچ کس نمیدونست پسر بخاطر بیماریشه که اضافه وزن داره...!
مردم زنی 40 ساله رو سنگدل خطاب میکردن ، چون هیچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه هاش بازی کنه و به کارهاشون برسه
اما هیچ کس نمیدونست زن بیوه ست ، و برای پر کردن شکم بچه هاش باید سخت کار کنه!
مردی 57 ساله رو مردم بی ریخت صدا میکردن ،
اما هیچ کس نمیدونست که مرد زیبایی صورتش را در راه حفظ وطنش فدا کرده !
و هرروز مردم من و تو رو به غلط قضاوت میکنن...!موافقین؟
Code Center
زندان انفرادی...
هرکس که ساختن زندان انفرادی به کله اش زده آدم جالبی بوده و خوب می دانسته چطور با آدم ها بازی کند
یعنی درست تر آن است که بگویم می دانسته آدم بزرگترین دشمن خودش است،
لازم نیست او را بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند
بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش دخل خودش را بیاورد!
Code Center
آن سوی دنیا...
می خواهم کمی بروم
آن سوی دنیا
آنجا که آسمان، پنجره بیشتر دارد
و خدا هم، دیدی بهتر ...
السلام علیک یا سلطان عشقـــ♥ علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
Code Center
زندگی جانباز...
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود
اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم سقف یک اتاق
دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق
سه, چهار, پنج, ...,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد
اغلب حاضران سینما را ترک کردند,
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید.
زیرنویس:
این تنها ۸ دقیقه از زندگی این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...
Code Center
فقط عشق کافی نیست ...
فقط عشق کافی نیست ...
چه بسیار عشق هایی که پسند تو است ولی به صلاحت نیست
پس با عقلت ببین
نه فقط دل
Code Center
زن روز ...
با هم رفتیم اطراف سبزوار، گشت زنی توی یک دهِ کوچک. آنجا بود که چشم مان افتاد به یک پیرزن کشاورز. با مختصری آب و ملک و گوسفند، صبح تا شب آبیاری و وجین و چرای گوسفندها کارش بود. شوهرش مرده بود و زن، دست تنها، چند تا پسر و دختر را فرستاده بود سر زندگی شان.
اول علی سر صحبت را با پیر زن باز کرد و همهی این حرفها را از زبانش کشید؛ بعد رو کرد به ما و با اشتیاق و سرخوشی گفت: «زن روز اینه نه اون قرطیها و عروسکها و دختر و زنای بیکاره که به اسم زن روز قالبمون میکنن.»
Code Center
هیچکس به خانه اش نمی رسد...
دختران شهر ، به روستا فکر می کنند
دختران روستا ،در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک، به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ، در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند
کدام پل در کجای جهان شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد
Code Center
پدر و پسر...
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من..!!
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم...
پدر عصبی میشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پسر میگه : بابا تو شیری...!!
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا...
Code Center
دخترک گل فروش...
دخترك گل فروش کنار همه ماشین ها رفت تا بلکه بتونه گل هاش رو بفروشه
آقا تو رو خدا یه شاخه گل بخر
برای خانومت ببر
آقا تو رو خدا ، جون بچت
ولی هیچی گیرش نیامد جز نگاه های تحقیر آمیز راننده ها
همینطوری که بغض گلوش و گرفته بود
نگاهش به اون طرف خیابون افتاد
چشم های پر تمنای راننده ها رو به یه خانوم که کنار خیابون وایستاده بود رو دید
راننده ها هی میگفتن خانوم چند؟!
دخترک تو دلش گفت آخه اون خانوم که گل هم نمیفروشه؟!
از اون روز همش منتظره اینه که بزرگ بشه.
Code Center
سارا...
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )) دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت : خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت … اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم … اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم … معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا … و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...
Code Center
هدیه دردناک...
پسرک پولهای مچاله شده رو گذاشت جلوی فروشنده و گفت:
Code Center
انسانیت...
انسانیت غذا دادن به گدا نیست!
وقتی که اندازه آن گدا ،گرسنه باشی
وغذایت را به او بدهی
انسانی
Code Center
دروغگوی واقعی...
ای کاش...
ای کاش به جای نگران بودن برای برهنه بودن موهای سر دختران
کمی هم نگران پاهای برهنه بودیم.
Code Center
سلامتی همه کارگرها...
سلامتی کارگری که صاحبکارش به ناحق زد تو گوشش
رفت که لباسشو عوض کنه بره خونه اما...
یاد خرج مادر مریضش افتاد...
یاد اجاره خونه...
جهیزیه دخترش...
شهریه دانشگاه پسرش...
برگشت به صاحب کارش گفت منو ببخشید.
Code Center
یکی هست در محله ما...
یکی هست در محله ي ما! همه او را برای یک شب دوست دارند
حتی برایش آش نذری هم نمیبرند او با کسی کاری ندارد
خودش را میفروشد و نان شبش را میخرد.....
حاج آقا میگوید باید از محله برود چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده
ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از راه به در شدند
ولی فاحشه با این همه مسجدی به راه راست هدایت نشد.
Code Center
مادر است دیگر...
"زَ... زمین خوردم
دستم کارد... کارد... چاقو بود!
داشتم چیز پوست می کندم... چیز می کندم... پوست می گرفتم...
به خدا.....
به خدا خودم زمین خوردم... خودم...
به خدا..."
اینها را وقتی غرق به خون بود روی برانکارد سمت آمبولانس می رفت می گفت!
شاید خودش هم می دانست که همسایه های شاهد ماجرا که هیچ ،
حتی عابران متحیر هم باور نخواهند کرد که این زخم ها از بی احتیاطی خودش است.
این زخم ها
کار مرد معتادی ست ، که با شنیدن " به خدا آخرین داشته ام اَلَنگوهایی بود که پریروز بردی "
از خود بیخود شد...
آری، حتی اگر کسی هم باور نکند او باز هم می گوید
چه کند؟ آن مرد، معتاد هم باشد ، قاتل هم که باشد ، پسرش است.
Code Center
کمک به محک موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان
بازدید کنندگان عزیز شما از طریق این کد میتوانید به هر اندازه
که توانایی مالی اش را دارید به این موسسه کمک کنید،
مبلغ را خود شما وارد میکنید، از صدتا تک تومن تا صدمیلیون تومن.
من در طول 23 سال زندگی ام ، هیچ وقت از کسی خواهشی نکردم
هیچوقت از کسی درخواست کمک نکردم
اما امروز هم از همه شما خواهش میکنم و هم ازتون درخواست میکنم
اگر توانایی مالی اش را دارین هرچقدر هم که کم باشد به این موسسه کمک کنید
خانواده هایی هستند که از قشر ضعیف جامعه اند و
خرج درمان کودک چند ساله شان را ندارند
ازتون خواهش میکنم که نگذارید درد بی پولی هم بر روی دردهای یک مادر
که شاهد درد کشیدن کودکش هست اضافه شود.
Code Center
به سلامتیش...
دو چیز بی انتها...
دو چیز انتها ندارد :
یکی ، جهالت انسان ها
و دیگری، پهنهی کهکشان ها
که البته در مورد کهکشان ها مطمئن نیستم....!
Code Center
دستت بشکند...
از نظر ما انسانها سگها حیوانات با وفایی هستند...
ولی از نظر گرگها سگها گرگهایی بودن که برای اینکه در آسایش وراحتی باشن تن به ذلت وبردگی دادن..
پس در جامعه ای که همه بظاهر انسانند همیشه گرگ باشید
ما انسان ها با حیوانات با وفایمان اینگونه برخورد میکنیم
ای انسان..! بشکند دستت که ذره ای انسانیت در وجودت نیست
من دیگر با افتخار میگویم "حیوانم"
Code Center
دستان پاک...
" دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند "
( کورش کبیر )
Code Center
زیارت خدا...
برای زیارت خدا لازم نیست
به مساجد، زیارتگاهها وسرزمین وحی برویم
خدا را می توان درشادکردن چشمان گریان کودکی فقیر
درخیابان وهر جای دیگری زیارت کرد
Code Center
آری ثروت بهتر است...
معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاءاش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند.
دانش آموز با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا..!
پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی،
او در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دستهای قرمز و باد کردهاش را به هم میمالید،
زیر لب میگفت: آری! ثروت بهتر است چون میتوانستم دفتری بخرم و بنویسم ...
Code Center
اینجا ایران است...
دخترک پنهان کن خويـــش را..
اينجا ايــــــران است....
در دانشگاه هزاران خواستگار داري
اما ، تنها خواستار يک شبند..
در خيابان هزار راننده شخصي داري،
اما مقصد همه مکان خاليست و بس..
کمي که فکر کني ، لرزه بر تنت مي نشيند..
دخترک اينجا چشم ها گرسنه تر از معده هاست..
سيراب شدن چشم ها ، خيال باطلي باطل است..
از ديد مردم اينجا، اگر زشت باشي ، هرزه اي
اگر زيبا باشي ، فاحشه
اگر اجتماعي برخورد کني ، مي گويند خراب است
اگر سرد باشي ، مي گويند قيمتش بالاست
دختــــــــــرکــــم:
اينجا زن بودن دل شير ميخواهد....
اينجا بايد مرد باشي تا زن باشي.........
Code Center
کدام یک برترند...
براستی کدام یک برترند ؟
دستی که گره ای رو باز کنه
یا چشمی که فقط ببینه و دلسوزی کنه ؟
( لطفا اگر توانایی گرفتن دست مستضعفی را دارید دریغ نکنید )
Code Center
شرافت وصف نشدنی...
دستانش از فشار زیاد کار زبر و ضمخت شده اند
دلش نمی آید دست نوازش بر سر و صورت ظریف کودکانش بکشد .
همه فکر میکنند احساس ندارد .
ولی هیچکس نمیتواند شرافت او را وصف کند .
او " کارگر "است .
( درود بر شرف همه ی کارگر ها )
Code Center
خون نوشته ها...
آخرین وصیت برادرم (کوهسرخ).(شهید یعقوب ابراهیم نژاد)
به خدا قسم اگر میدانستم باهر بار که خونم ریخته میشود
بی حجابی آغوش حجاب رادر بر میگیرد
حاضر بودم هزار بار کشته شوم
آخر تا کی؟ چقدر شهدا وصیت کنندکه خواهران حجاب . حجاب؟
Code Center
مادرم...
یادش بخیر وقتی مریض میشدیم و پزشک ازمون میپرسید بیماریت چیه ؟
منتظر مادرمون میشدیم و همیشه جواب دادن رو به اون میسپردیم
چرا که میدونستیم مادر همون احساسی رو داره که ما داریم
حتی از خودمون بیشتر دردمون رو احساس میکرد !!!
Code Center
دعای حاجی...
دست های کوچکش
بزور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی میرسد
التماس میکند آقا....آقا.... "دعا" میخری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را برمیگرداند
و برای فرج آقا "دعا" میکند...
Code Center
دخترک عشق فروش...
دستمال فروش...
غیبت نکنیم...
وقتی اول از مغزتان و بعد زبانتان استفاده کنید، ازغیبت دور خواهید شد
غیبت یعنی خوردن گوشت برادر مرده خود
این اصلا شوخی نیست...
Code Center
زیباترین فرشته دنیا...
خجالت نکش عروسک من...
اینجوری هم به من نگاه نکن.....
تو در چشمان من از تمام فرشته های دنیا زیبا تری...
حتی با این لباس کهنه ...
با این دستهای چروک و سرما زده ..
لبخند بزن عروسک من...
سهم تو از دنیا لقمه ی کوچکی است که در دست داری...
Code Center
آرزوی من...
خدایا منو ببخش اگر گاهی گمراه میشم وچشمام همش اینطرف اونطرفه .خدایی خیلی تلاش میکنم که نگاه نکنم اگرهم چشم بیفته تونگاهم شهوت نیست خدایا فقط منو ببخش این دخترهای قرطی رو هم به راه راست هدایت کن خدایی تو زمونه ای که بعلت بیکاری ونبود کار ووضعیت بد اقتصادی من جوون نمیتنوم برم خواستگاری ودختر مورد علاقمو به دست بیارم با این وضعی که میگردن خدایا کمی فقط حق بده اگر با چشام ناپاکی کردم .خدایاکمکم کن
Code Center
ادامه مطلب
زمين خوردن چه زيباست اگر هدف بوسيدن پاي مادر باشد
طواف می کنم "مادری" را که ...
برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت.
Code Center
من در چنین جامعه ای زندگی میکنم...
جامعه ای که می گویند مسلمان هستند اما با هر نفس تهمت می زنند و غیبت می کنند...
جامعه ای که ۷۰℅ از روانشناس هایش همه از همسرانشان طلاق گرفته اند...
جامعه ای که نظامی اش شهردار می شود...
مهندس مکانیکش ، تاکسی دارد...
آدمهایش از دیدن پلیس می ترسند...
وزیر امور خارجه اش انگلیسی را با لهجه محلی اش حرف می زند...
جامعه ای که در آن دل به دست آوردن سخت ، اما دل شکستن هنر می باشد...
جامعه ای که زبانش "پارسی" است اما می گویند "فارسی" چون زبان عربها "پ" ندارد...
جامعه ای که همه فکر می کنند فقط خودشان هستند که می فهمند...
جامعه ای که مرگ بر آمریکا می گویند ولی آرزویشان این است
که آمریکا را حداقل یکبار از نزدیک ببینند...
جامعه ای که همه مشکل را در کس دیگر می جویند...
جامعه ای که دخترانش دم از روشن فکری میزنند و مردان را مصبب حجاب خود میدانند و از آنها میخواهند که روشن فکر باشند ولی خودشان هنوز مردانی که موی بلند دارند را زن می نامند...
جامعه ای که تا به یک دختر شماره میدهی در اولین تماس به شما میگوید من حاضرم باهات ازدواج کنم....
جامعه ای که مردمش با آهنگای شهرام شب پره و ساسی مانکن به فضا میروند....
جامعه ای که مردمش در یک وبلاگ مخصوص به فقر اینگونه نظر میدهند: خیلی وبلاگ زیبایی دارین خیلی لذت بردم...
جامعه ای که مردمانش میگویند خداوند سرنوشت هر انسان را نوشته است و ما همه هنرپیشه های خداییم....
جامعه ای که برای رفتن به دانشگاه باید قبلش دو ساعت با حراست کلنجار بروی...
جامعه ای که فقط ۴۲℅ از مردم در آن زندگی میکنند و زندگی ۵۸℅ باقی مانده را میکند...
Code Center
مغز های فاحشه...
Code Center
چه لذتی دارد این حجاب...
چه لذتى دارد وقتی سیاهی چادرم،دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوشرنگ ترین زنهاست را میزند.
چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مىآيند تا لذت ببرند، ذره اى به تو محل نمىگذارند.
چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مىرويد و صد قافله دل كثيف!! همره شما نيست.
چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد
چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
چه لذتى دارد وقتى مىبينى كه مىتوانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را
چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مىرويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
Code Center
خدایا منو ببخش...
خدایا منو ببخش که به اندازه یک خرس سه وعده غذا و آب در وعده سحری میخورم و به اندازه یک فیل سه وعده در هنگام افطار !
خدایا منو ببخش که بعد از ماه مبارک رمضون باید رژیم بگیرم تا وزنم بیاد پایین !
خدایا منو ببخش که یاد همه چیز و همه کس میوفتم جز گرسنگان !
خدایا منو ببخش که در پایان ماه مبارکت چرتکه میگیرم دستم و روبروت میشینم که تا حد امکان زکات فطره ام رو کمتر بدم !
خدایا منو ببخش !
Code Center
هر وقت...
می گویند
هر وقت آب می نوشی
بگو یا حسین(ع)،
این روزها که
آب می بینی و نمی نوشی
آرام بگوی یا اباالفضل(ع)
Code Center
ما دوست دار علی هستیم...
ما يك ملت «دوستدار علي» هستيم، اما نه "«شيعه علي »"
چراكه شيعه علي ، علي وار بودن، علي وار انديشيدن، علي وار احساس كردن در برابر جامعه،
علي وار مسؤوليت احساس كردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق،
علي وار زيستن، علي وار پرستيدن و علي وار خدمت كردن است.
Code Center
غمگین ترین لحظات زندگی....
از این بترسید...
یک معدن چی...
یک معدن چی اگر چه همیشه رویش سیاه است! ولی مثل
بعضی ازمسئولین کشور رو سیاه نیست.
یک معدن چی اگر چه به خاطر فشار کار و روزگار
پشتش خمیده شده، ولی دلی صاف و روشن دارد.
یک معدن چی اگر چه به خاطر کوتاهی پای چپ نمی تواند
راست راه برود، ولی همیشه راه درست را می رود.
یک معدن چی اگر چه همیشه ماسک به صورت می زند،
ولی هیچوقت نقاب به صورت نزده است...